بچه ها سلام

امروز اومدم پیشتون تا یه شخصیت ایرونی رو بهتون معرفی کنم تا بیشتر باهاش آشنا بشید. شخصیت قصه ی امروز ما، حاجی فیروزه که فقط سالی یه روز تو خیابونا دیده میشه! اگه دوست دارید بیشتر باهاش آشنا بشید، قصه ی منو بخونید… ولی قبل از اینکه قصه رو بخونید، اول بگید ببینم، میدونید عید نوروز چیه؟!

اگه میدونید که خوش به حالتون که انقد چیزی میدونید!! اگه هم نمیدونید که اشکال نداره، غصه نداره، من اینجام که همینو بهتون بگم!

عید نوروز چیه؟!

یه سال طول میکشه تا زمین به دور خورشید بچرخه، ما ایرانی ها وقتی سال تموم میشه و وارد سال جدید میشیم یه جشنی داریم به اسم نوروز!

نوروز که میاد قشنگی های فصل بهار هم پیدا میشه، درختا همشون سفید و صورتی میشن، ماهی های قرمز میان سر سفره ها و کلی چیزای قشنگ قشنگ دیگه.

قبل از اینکه همه ی این قشنگی ها بیان، حاجی فیروز میاد!

حاجی فیروز کیه؟!

حاجی فیروز، یه آدم خندونه که نزدیک عید نوروز که میشه، صورتشو با ذغال و رنگ، سیاه میکنه و به خیابونا میاد.

 یه ساز خاص خودش رو توی دستاش میگیره و شروع میکنه به خوندن شعر های زیبا و میرقصه!

انقد میخونه و میخونه تا ما بخندیم و به بزرگترامون بگه که بابا، گرفتاری هاتون رو بذارید کنار و یه کم قدر لحظاتتون رو بدونید و شاد باشید…!

حاجی فیروز چرا میرقصه؟!

حاجی فیروز میگه، بیاید بیاید آدما، برقصیم و شاد باشیم و هرچی انرژی بد، دور و برمون هست رو بیرون بریزیم و از هم دیگه انرژی های خوب بگیریم و برای شادی عید نوروز آماده بشیم.

چرا حاجی فیروز صورتش رو سیاه میکنه؟!

از غم و گرفتاری های دنیا صورتش رو سیاه کرده تا ندونیم اون کیه و چی کاره است. ندونیم چقدر گرفتاره توی این روزای سخت. ندونیم چقدر درد داره و به روی خودش نمیاره...! فقط بدونیم پیام شادی و عید رو داره و با مهربونی و اخلاق خوش...

حال بقیه رو خوب میکنه!

بچه ها، اگه ما به حاجی فیروز شاد باش بدیم، یه خورده از غم هاش یادش میره و اونم مثل ما شاد میشه!

حاجی فیروز چند سالشه؟!

من که فکر میکنم از بابانوئل بچه های خارجی بزرگتر باشه، یه خورده سنش رفته بالا، شاید هم یه خورده لاغر شده باشه، ولی بزنم به تخته خوب مونده و سالم سالمه.

اگه بخوام یه چیزی هم در گوشی بهتون بگم اینه که منتظر زنیه که بیاد و باهاش ازدواج کنه!

حاجی فیروز چه شعرهایی میخونه؟!

حاجی فیروز شعرهای مختلف و قشنگ قشنگ میخونه که بعض هاشو واستون نوشتم.

اولین شعری که میخونه، سالی یه روزه هستش که میگه:

حاجی فیروزه،سالی یه روزه،

همه میدونن، منم میدونم،

عید نوروزه، سالی یه روزه

بچه ها حاجی فیروز همه رو ارباب خودش میدونه ،ولی میدونید که اون ارباب هیچکس نیست و فقط شعرشو اینطوری میخونه:

ارباب خودم، سامبولی بلیکم!
ارباب خودم، سرِتو بالا کن!
ارباب خودم، لطفی به ما کن،
ارباب خودم، به من نگاه کن!
ارباب خودم، بزبز قندی،
ارباب خودم، چرا نمی‌خندی؟

من نمیدونم این حاجی فیروز قصه ی ما چرا میخواد همه چی رو بشکنه، همش میخونه:

بشکن بشکنه؛ بشکن!
من نمی‌شکنم؛ بشکن!
اینجا بشکنم، یار گله داره،
اونجا بشکنم، یار گله داره؛
هر جا بشکنم یار گله داره این سیاه بیچاره چقدر حوصله داره!

خب دیگه حسابی با حاجی فیروز قصه ی ما آشنا شدین؟

دوست دارین شعرهایی که میخونه رو گوش کنین؟! روی هر کدوم از لینک های زیر که دوست دارین کلیک کنید و دانلود کنید. به همین راحتی!

آهنگ حاجی فیروز از مرحوم مرتضی احمدی 

آهنگ حاجی فیروز از لیلا حکیم الهی

دیدید چی شد؟!

داشت یادم میرفت!

یه محصول خوشگل هم براتون آوردیم!

اگه دوست داشتین بهش یه سر بزنید، منتظرتونه!

اسمش چیه؟!

عروسک حاجی فیروز